سیدعلیرضا کریمی

ناچاریم همان راهی را برویم که روزی یک آقای کلید به دست از آن دم زد

از میان سخنان مقام های دولتی اینگونه برمی آید که آنان اوضاع و شرایط را مثبت ارزیابی کرده و اگر نقصی هم وجود دارد برمی گردد به فشار تحریم ها .


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ناچاریم همان راهی را برویم که روزی یک آقای کلید به دست از آن دم زد

در این باره دو نکته قابل ذکر است:

اول اینکه باید اذعان کرد نخستین و مهمترین موضوعی که این ملک را تهدید می کند نه فشار تحریم هاست و نه احتمال جنگ و نه هر موضوع دیگر ؛بلکه این توهم برخی مدیران و مسئولان است که براساس همین توهم در حال تصمیم سازی و تصمیم گیری هستند.افرادی که  با توهم وارد جلسات می شوند و با توهم بیشتر خارج می شوند بسان بمب های ساعتی و متحرکی هستند که می توانند هم زمینه ساز فاجعه شوند و هم فاجعه بیافرینند!این ها بهرحال ،در هر برهه ای برای نمایش تمایل به مصاحبه دارند و طبعا براساس همان توهم شان اظهاراتی را مطرح می کنند که به جز ایجاد خشم و اضطراب برای مردم ارمغانی ندارد.همین موضوع می تواند فاجعه آفرین باشد.رشد عجیب و دقیقه ای قیمت ها به اندازه مکفی مردم را عصبانی می کند پس لزومی ندارد مسئولی و مدیری از پشت تریبون اعلام نماید که مملکت در حال تبدیل به بهشت برین است!اما این دست از مسئولان و مدیران خود به صورت مستقیم نیز فاجعه آفرین هستند.آنجا که با توهم های خطرناک شان برای جامعه تصمیم می گیرند.در این مدل از تصمیم گیری ها امور اصلی در حاشیه و برای امور فرعی تصمیم گیری می شود.برای مثال خانواده و سرپرست خانواده ای که در تامین مسکن درمانده شده دیگر برای آن ها مهم نیست که دولت چقدر سفر استانی و بازدید میدانی داشته است.ولی این دولت افزایش نامه های مردمی در سفرهای استانی را یک دستاورد می داند و لابد مردم هم باید از این موضوع خشنود باشند!

نکته بعدی آن است که مقام های این دولت هم کم کم در حال اذعان به تاثیر تحریم ها هستند.این اذعان تقریبا از بانک مرکزی و بخش های دیگر اقتصادی شروع شده و در حال تسری به تمام بخش هاست.مسئولان اقتصادی دولت سیزدهم چه شفاف و چه در لفافه اوضاع آشفته اقتصادی را واکنش طبیعی بازار به تحریم ها می دانند.برای مثال ،صالح آبادی از بانک مرکزی اخراج شد و فرزین از بانک ملی آمد که بسان سوپر من اوضاع وخیم بازار ارز را سر و سامان دهد.خب الان وضعیت به چه شکل است؟اگرچه دولتی ها تمایلی ندارند کسی در این خصوص اظهار نظر کند یا بنویسد ولی باید بدانند و آگاه باشند دلار بین کانال های 43 و44 هزار تومان به ثبات رسیده است.یعنی صالح آبادی فقط یک قربانی بود و از فرزین هم کاری برنیامد.بنابراین دیر نیست روزی که به صورت رسمی از سوی دولت اعلام شود که بحث شعارها مبنی بر افزایش فروش نفت و بازگشت پول حاصل از آن به کنار، لیکن  ناچاریم همان راهی را برویم که روزی یک آقای کلید به دست عبا مشکلی، لبخند به لب روبروی مجری تلویزیون از آن دم زد و بدان عمل کرد!

 

انتهای پیام/