چرا در کشورهای پیشرفته، در دهههای اخیر زاد و ولد مدام رو به کاهش است?
تا به حال با خودتان فکر کردهاید که چرا در کشورهای پیشرفته، در دهههای اخیر زاد و ولد مدام رو به کاهش است و این روند در حال تسری به اکثر نقاط جهان است؟ و یا اینکه چرا کودکان نسل جدید از امتیازات، آزادیها، حقوق و سطحی از زیست برخوردارند که نسل پیش از آنها خوابش را هم نمیدید؟ چرا آزادی و حضور اجتماعی زنان در چند دهه اخیر اینقدر افزایش داشتهاست؟ کدام روند تاریخی که حضور زنان را در منصب سیاسی و مدیریتی و نیز ورزشهای سابقا مردانه و دیگر عرصههای مشابه ممکن کرد؟ چرا اکنون نسبت به چهار یا پنج دهه پیش زنان و مردان خیلی کمتر به یک ازدواج اجباری تن میدهند و یا یک زندگی زناشویی نامطلوب را تحمل میکنند؟
همه این تحولات و روندها آفریدهی ماهیتی تپنده و نیمه سیال به نام مدرنیته یا تجدداند. گرایشی انحرافی و واپسگرا در روشنفکری ایران که تحت تاثیر ایدهآلیسم آلمانی و مکتب فرانکفورت شکل گرفته، نازیسم و کمونیسم را پدیدههایی مدرن میداند و بدین طریق سیمای مدرنیته را برای مخاطب ایرانی گل آلود و ملکوک میکند. گرایشهای ارتجاعی مختلفی که بیشتر در جریان غالب فلسفه آلمانی ریشه دارند مدرنیته را یک زندان و قفس تفسیر میکنند و به شکل مستقیم یا غیر مستقیم این کژباور را طرح میکنند که گویا انسان پیش از مدرنیته از آزادی و نیکبختی فزونتری برخوردار بودهاست.
تقریبا تمام این گرایشها همسو با کمونیسم قرن بیستمی و بنیادگرایی خاورمیانهای، یک دوران خوش و خرم را در گذشته دور بشر تصویر میکنند که خیلی زود از میان رفتهاست و حالا باید با شورش علیه ستونهای تمدن و مدرنیته و ویران نمودن آنها دوباره به آن نزدیک شد یا زندهاش کرد.
جوهرهی تمام این تفکرات همچون کمونیسم و نازیسم، آرزوی همبستگی، یگانگی و وحدت تام و تمام ذهن و عین است. آنها جامعهای تمام همبسته و ذوب در دولت میخواهند که بارکش صلیب سنگین تکلیف است و از این رو خصم آشتی ناپذیر مدرنیتهاند که ماهیت اصلیاش فربهکردن فرد و عرصه انتخاب، امنیت، تنآسایی و شادکامی او است. این را در روندهایی که در آغاز متن مثال زدم به خوبی میتوانید ببینید.
از همین رو است که جوهرهی بنیادین مدرنیته را تنها لیبرالیسم کلاسیک همبسته با بازار آزاد نمایندگی میکند نه هیچ اندیشه دیگری. نازیسم و کمونیسم هرچند با تفاوتهایی در خاستگاه فکری، هر دو در تحلیل نهایی، شورش خونبار جمعگرایی رمانتیک و ایدهآلیستی علیه مدرنیته بودند و آنارشیسم هم زمانی که در اسپانیا و روسیه فرصت اعمال قدرت یافت، نشان داد که چیزی بیش از نسخه بدوی و شهرستانی کمونیسم در چنته ندارد.
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 2در انتظار بررسی : 2انتشار یافته : 0